فریدون فروغی - قاصدک
۵٬۰۳۹ بازدیدچهارشنبه ۰۴ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۳:۳۵
۱ دیدگاهمرگ آن لاله سرخ کفن خنده به روی لب بود
گرد آن آینه ها شبح فاجعه ای در شب بود
مردن شاپرکا کشتن قاصدکا
خبر از شومی کاری میداد
نفسش ناله ی غم سر میداد
آشیان روبه خرابی میرفت
تن پوسیده گواهی میداد
او به این حرف نمی اندیشید
که کفن باید داد
و نفس باید
و به جای همه ی بودن ها همه ی دیدن ها
لحظه ها مانده به یاد
شکوه اندیشه ی مردن در اوست
همه ی هستی او رفته به باد
او سراسیمه به دنبال تلافی میرفت
به دلش زخم قدم های تجاوز مانده
او نداند که پی مردن خود میکشد
هر چه اصالت باقیست...