مرثیهای برای یک دوران
۵۲۲ بازدیدپنجشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۲۰:۱۲
۳ دیدگاه
چشمهایتان را ببندید. میخواهیم در زمان و مکان سفر کنیم. آرام و سبکبال به بیست و هفت سالِ قبل پرواز میکنیم. به ۱۹۹۰، جنوا، ایتالیا. از جلوی سکوهای جنوبی لوئیجی فراری که عبور کنیم، کوریوگرافی زیبای کوروا سود را میبینیم که برای جشن قهرمانی تدارک دیده اند. جایگاه را ببینید که چگونه ویالی و یاران را جام در دست، در خود جای داده است. زمان زیادی گذشته، اما نه آنقدر که حتی نگاتیوهای رقص روبرتو مانچینی و جان لوکا ویالی با اسکودتو را کاملا از بین برده باشد. تصویر مبهمی همچنان باقیمانده. آنقدر که بتوانیم آبیِ نیلگون سمپدوریا را در کنار جام ببینیم. آیا باور میکنید کمی بعد تر از این، سمپدوریا گولیت، پلات و سیدورف را به صرف پاستا و قدم زنی در شب های مهتابی بندر جنوا وا داشته باشد؟
کمی جلوتر بیایم. بر فراز سلجرفیلد شیکاگو. زیر آفتاب سوزان ژوئن. کلینزمن را میبینیم که در یکی از زیباترین لباسهای ورزشی تاریخ از سر خوردن تروکو دروازهبان بولیوی نهایت استفاده را میبرد و چشم در چشم قفس توری، برای اولین بار در آمریکا ۱۹۹۴، توپ را به بوسیدن تور وا می دارد. راستی چرا دیگر آدیداس طرح به این قشنگی در لباسهایش ندارد؟ یا چرا دیگر چمنها را به زیباییِ سلجرفیلد کوتاه نمیکنند؟ لباسهای زیبای آدیداس برای دروازه بانها را یادتان می آید؟ اگر نه کمی سرتان را بچرخانید و به زمین آلمان نگاه کنید. بودو ایلگنر آن جا ایستاده است.
به اسپانیا نگاه کنید. فرناندو هیرو را دارد. به رومانی با حاجی، به بلغارستان با استویچکف، کاستادینف و لچکوف، به سوئیس با آلن سوتر و چاپویسات. افسوس که دیگر هیچ وقت قرار نیست بلغارستان ها و رومانی ها را تا به این حد جذاب و گیرا ببینیم.
بیایید به ساحل غربی برویم. به روز بال در پاسادنا. گرما امان فرانکو باره سی را بریده است. توپ از دست پالیوکا سر میخورد اما تیرک دروازه مانع فتح زود هنگام جام توسط سلسائو میشود. پالیوکا تیرک را می بوسد. آیا دیگر کسی پس از تو با یقههای تا نکرده تیرک را بوسید؟ شاید هرگز! بودا ی کوچک پنالتی را به آسمان پاسادنا میفرستد. آیا دیگر کسی بعد از تو، هنوز هر شب آن پنالتی لعنتی را در خواب میزند؟ قطعاً هرگز!
یک سال جلوتر برویم. به بهار ۱۹۹۵، انگلستان، بلکبرن. به اوود پارک، آنجا که کنی دالگلیش، آلن شیرر، کوین گالگر و تیم شروود با جامی که به هزار ترفند از نیوکاسل و یونایتد دزدیده اند، از همه ی مردان و زنان شهر دل برده اند. خبر ندارند که چه کرده اند! نمیدانند که بیش از ۲۰ سال طول خواهد کشید تا یک لستر سیتی پیدا شود تا باز هم طبقه ی پرولتاریا را صاحب جام کند. خبر ندارند که ۲۲ سال بعد قرار است تیم قهرمانشان در سطح سوم فوتبال جزیره دفن شود.
پرواز بس است. ما دیگر طاقت نداریم. ما ای که دلمان برای پیراهنهای قشنگ آدیداس، برای چمنها و دروازههایِ آمریکا ۱۹۹۴، برای موهای بودای کوچک، برای بلکبرن، لیدز، سمپدوریا، آژاکس و بقیه ی دوستان تنگ می شود. ما اسیر عصر اقتصاد و دلالان رایولا طورش هستیم. بیایید سفر را و خاطرات را فراموش کنیم. کرکسها بالهای همه مان را بریده اند.