پشتپرده لحظه معروف مصطفی علی و براک لزنر فاش شد!/ اخبار WWE

طرفداری | مصطفی علی، ستاره سابق WWE درباره لحظه مشهور خود در مسابقه نردبانی Money in the Bank سال ۲۰۱۹ صحبت کرد؛ مسابقهای که در آن براک لزنر بهطوری غافلگیرکننده ظاهر شد و در نهایت کیف MITB را برد. علی این لحظه را اینگونه تعریف کرد:
من به سالن رسیدم و به من گفته شد: «هی، تو قراره برنده بشی.» گفتم: «باشه، خیلی هم خوب.» این خیلی خندهدار بود چون من یکی از کوتاهقدترین افراد حاضر در مسابقه بودم. بنابراین آنها مجبور شدند من را روی نردبان بفرستند تا ارتفاع کیف قرارداد را طوری تنظیم کنند که دست من بتواند به آن برسد. کل روز مشغول آماده شدن برای مسابقه بودیم. همه میگفتند: «هی، رفیق، تبریک میگم، خیلی عالیه.» من با خودم گفتم: «شاید بتونم کاری کنم که این کیف نورانی بشه، چون اون زمان لباسهای نورانی میپوشیدم.» فکر میکردم این یکی از اون لحظات رویایی خواهد بود. نمیتوانستم باور کنم که این اتفاق در حال رخ دادنه، چون در واقع قرار نبود رخ بده. مسابقه داشت شروع میشد. ورودیها آغاز شده بودند. فکر میکنم برن کوربن داشت وارد میشد. من ماسک نورانی و ژاکتی که نورانی بود پوشیده بودم و یک دستکش هم داشتم که همگی با نور هماهنگ چشمک میزدند. بعد جیمی نوبل اومد و گفت: «هی، رئیس میخواد باهات صحبت کنه. برو پیشش.» من گفتم: «باشه»
این ستاره سابق WWE ادامه داد:
ورودیها ادامه داشتند. وینس مکمن داشت نگاه میکرد و من رفتم پیشش. حالا تصور کنید، محیط پشت صحنه کاملاً تاریک بود و فقط چراغهای قرمز لباس من داشت روی صورت وینس چشمک میزد. تصویرش رو میدیدم که میگفت: "برنامه تغییر کرد. مسابقه رو ادامه بده، هر چیزی که برنامهریزی کردی اجرا کن. وقتی زمانش رسید، برو بالای نردبان و کیف رو بگیر. یکی میاد، کیف رو نگه دار و فقط چهرهات رو شوک زده نشون بده. اون میاد، نردبان رو واژگون میکنه و تو روی زمین میمونی. فهمیدی؟ و دوباره، چراغهای من روی صورتش چشمک میزد. لحظههایی میدیدمش سیاه میشه و بعد دوباره قرمز. گفتم: «بله، قربان» رفتم و با خودم گفتم: «براکه. دیگه کی میتونه باشه؟» داشتم میرفتم و موسیقی من پخش شد. او تنها این را به من گفت. هیچکدوم از افراد حاضر در مسابقه نمیدانستند. فین نمیدانست. رندی نمیدانست. برن کوربن، درو مک اینتایر و ... هیچکس نمیدانست. فقط من میدانستم. داشتم میرفتم و روی مسابقه تمرکز کرده بودم. در این مرحله، مسابقه شروع شد، نردبان رو بالا رفتم و میدونم همه میگفتند: «خب، چرا کیف رو برنداشتی؟» میخوام بگم: «چون رئیس به من گفت این کار رو نکنم»