خداگفت نیوتن باشد!

آیزاک نیوتن را عموما بزرگترین دانشمندی می دانند که تاکنون چشم به جهان گشوده است . تنها استثنا شاید اینشتین باشد. نیوتن ، نخستین کسی بود که شرح نسبتاً دقیقی از حرکات زمین در فضا و سازوکار منظومه سیارگان که زمین بخشی از آن است ، فراهم آورد . و این فقط یکی از کار های او بود.
انسان صدها هزار سال بر سطح کره خاکی زیسته بود بدون آن که به حال و روز خود در فضا پی ببرد. نیوتن پرده از این راز گشود. در کار رازگشایی ، این لحظه یکتا در تاریخ بشر بود. همان گونه که الکساندر پوپ در شعر مشهور خود گفت :«طبعیت و قوانین طبیعت ، در شب نهان بود ، خدا گفت نیوتن باشد و سراسر روشنایی شد»
ولی نیوتن فقط طرح بزرگ کائنات را آشکار نکرد. قوانینش حرکت تمام اشیا را بر سطح زمین در بر میگرفت. او بود که ایستا شناسی (علم استاتیک) و پویش شناسی (علم دینامیک) را کامل کرد. کاربرد اینها در تکنولوژی ، انقلاب صنعتی را میسر کرد و به این ترتیب چهره زمین _ و نیز کیفیت جوامع بشری _ تغییر کرد.
پیامدهای کار نیوتن در فلسفه بسیار زیاد بود. از آن پس فیلسوفان ناگزیر شدند علم جدید را به حساب آوردند ، یعنی هر توصیفی از واقعیت می بایست واقعیتی را که علم آشکار می کند نیز در خود جای می داد. و افزون بر این ، هر شرحی از ماهیت خود شناخت. و شیوه حصول آن و مبانی آن ، می بایست شامل علم هم می شد تا از اعتبار برخوردار شود.
آنجا که پای علم در میان بود ، از مرجعیت دیرین کلیسا و حکومت دیگر خبری نبود. حقیقت هیچ ربطی به گفته این دو نهاد نداشت: حقیقت اینک با کاربرد روش های مستقل از حکومت و کلیسا به اثبات می رسید. بدین قرار جایگاه قدرت و مرجعیت های دیرین در حیات فکری جامعه از دست رفت.
مردم به مبانی معتقدات خود شک بردند. اگر حرکت هر ماده ای در فصا تابع قوانین علمی است. وضع تن خود ما چیست ؟ حرکات بدن نیز تابع قوانین علمی است؟ و اگر چنین است آیا معنایش این است که دیگر چیزی به نام اختیار وجود ندارد؟ آیا اختیار بدن ما دست خود ما نیست؟ و اگر اختیار در کار نباشد ، پس اخلاق هم بی معناست ؟ و اگر علم حالا می تواند تمام پدیده های فیزیکی را جامعه و دقیق توضیح دهد . پس دیگر چرا باید به خدا باور داشت؟
بیش از صد سال پس از مرگ نیوتن ، شماری از بزرگترین فیلسوفان با این پرسش ها روبرو بودند. ایمان به خدا را چگونه می توان با کشفیات علم وفق داد؟ در جهان تابع قوانین علمی ، اخلاق چگونه می تواند به وظیفه خود عمل کند ؟ در جهان جبری چگونه میتوان اختیار داشت ؟ نظریات نیوتن نه تنها برنامه علم بلکه برنامه فلسفه را هم در عصر پس از او رقم زد.