بازنشر به مناسب سال نو میلادی
سرخی جنگ، سپیدی توپ و قصه آتش بس کریسمس؛ دوستانهترین بازی تاریخ

اختصاصی طرفداری- شامگاه امروز، تقریبا ۱۰۵ سال از زمانی که ژنرال کانگرو جلو رفت و دست هم پای آلمانی خود را گرفت، میگذرد. سربازان انگلیسی و آلمانی شهوت صلح داشتند اما دست نوشتهها فقط سلاخی مخابره میکردند. ژنرال کانگرو در نامهای که قرار بود در روز کریسمس به همسرش برسد نوشته بود که پیله وحشت را پاره کرده است. شبهای جنگ جهانی اول فقط خون به روی دقیقهها میریختند. مسیرهای هر دو مرز به لاشهها میرسید اما سربازان هر دو جبهه در انتظار لبخندی در لا به لای گورها بودند. ابرها سرخ بودند مانند سینه جوانک ۱۸ ساله که فرمانده جبهه انگلیسها بود. جوانکها روی پوست شب، با لالایی جنگ، در آغوش تفنگها میخوابیدند.
هوا به جز سایه سرخ ابرها، پر مه بود. مه نشانی بود از حقیقتی ناگفتنی در بین بله قربان گفتنهای سرخ. ژنرال کانگرو میگوید که در ابتدا از اینکه جلو برود و سیگار را با ژنرال آلمانی بکشد، به خاطر حساسیتِ درجه نظامی خود میترسید. احتمال دود شدنش در کسری از ثانیه مانند دود همان سیگارِ نکشیده، وجود داشت. اما تاریخ جور دیگری نوشت تا دقایقی بعد دو جبهه اصلی جنگ جهانی به هم نان تعارف کنند. وسط آن سیاهی بد، ژنرالها با هم از پیشانی نوشت بد خط خود گفتند. آن روز را تا به امروز به نام "آتش بس کریسمس" میشناسند. لحظهای که ته بازی کلاغ پر، سربازان نا آشنا به دستههای قدرت، بی توجه به عاقبت کارشان با هم فوتبال بازی کردند.
آتش بس ۱۹۱۴، حالا هرساله توسط اتحادیه فوتبال انگلستان جشن گرفته میشود اما این مراسم هم مانند همه دسته جمعیهای منشعب از قدرت، به نفع قدرت دست کاری شده است. روز قبل و بعد از کریسمس ۱۹۱۴ در نا کجا آباد اروپای غربی، تکههای چسپیدنی جالبی دارد. روز قبل از این فوتبال دسته جمعی، جوانکها درست میدیدند که چه کسی به سمت آنها شلیک میکند اما این معجزه گرد، آفتابی شد در آن جغرافیا مه آلود. با یک حضور بی امان. تا دیروز انگلیسها به سمت آلمانها شلیک میکردند و ساعتی دیگر به چارچوب آنها شوت میزدند. شاید تعریف آنها در زبان انگلیسی از شوت کردن دشمن با تعریف هربرت هنری اسکویت متفاوت بوده است. لباس چرک آنها از حریر نبود اما غریزه آنها چرا. روزِ بعد از آن دوستانهترین دیدار تاریخ، شبیه بقیه روزهای سرخ جنگهای قدرتهای جهانی است!