مورینیو؛ و سپس ماکیاولی، جان خود را ستاند....

یک دهه پس از آن نبردهای جانفرسای پپ- ژوزه، حالا هر دو نفر یک پای فینالهای اروپایی هستند. حتی با کیلومترها فاصله.... با فرسنگها تفاوت به قدمت تاریخ اندیشههای انسانی، به اندازهی تمام تعاریف فلسفی از زیبایی و زشتی و هدف و وسیله و.... بازهم ژوزه و پپ مانند ژان والژان و بازرس ژاور در تعقیب و گریزی پنهان ما را به سمت خود میکشند: . گواردیولا با تکاملی بینظیر، بحثهای پیرامون بهترین تیم تاریخ فوتبال را زنده میکند. و ژوزه مورینیو با xg 0.03 و بدون شوت به چارچوب، به فینال لیگ اروپا میرسد. پپ، مچ مونیخیها را میخوابند و ژوزه، در دنیای خود با شکست لورکوزن به مصاف سویا میرود... پپ رئال مادرید پادشاه بلامنازع لیگ قهرمانان اروپا را کیش و مات میکند و ژوزه، رو در روی سویا، شاهزادگان لیگ اروپا میایستد... و بعد... |
برای باشگاه آ اس رم، بدون شک هدف وسیله را توجیه میکرد. بی قید و شرط. سالهای سال از دوران درخشان زدنیک زمان، گابریل باتیستوتا و فرانچسکو توتی میگذرد. زیباییهای بی حد و حصر شادی گل وینچنزو مونتلا با آن لباس خیالانگیز به خاطرات سپرده شده و توفیقات میلان، یووه و اینتر دیگر مجالی برای رجحان زیبایی بر نتیجه باقی نگذاشته... رم به هر قیمتی به دنبال یک جام بزرگ میگردد.
از این رو طرفداران رم برعکس طرفداران من یونایتد در مقطعی که تیم آنها با سانترهای متوالی و مالکیت توپ پایین بازیهایی را در لیگ برتر میبرد، ژوزه را دوست داشتند. تصاویر مورینیو روی دیوارهای شهر رم حک میشود. در حالی که در تاتنهام یا در الدترافورد برخلاف سنت قدیمی انگلیسیهای برای مریبیان و بازیکنان محبوب، طرفداران سرودی مخصوص ژوزه نمیخوانند.
این اولین فصلی نبود که بازی برای مورینیو، از کنفرانس مطبوعاتی پیش از آن آغاز میشد. با سیاه جلوه دادن چیزهای سفید. با اصرار بر شب بودن روز. با تحت فشار قرار دادن داوران، مربی حریف، بازیکنان... مورینیو یک ماکیاولیست قهار است. بارها خواندهایم و شنیدهایم و مهمتر از آن دیدهایم. وقتی چمن استمفوردبریج را برای به گل نشستن ساقهای هنرمند رونالدینیو غرق آب میکند. وقتی خط هافبک رئال مادرید را در الکلاسیکو، با قرار دادن پپه به دیوار نفوذناپذیر تبدیل میسازد. وقتی با نیم دوجین از سگهای شکاری لاتین در اینتر بر بام اروپا میایستد.
همانطور که دیکتاتورها با گذشت زمان، بیشتر و بیشتر در خودکامگی خود خود غرق میشود، مورینیو نیز در افکار ماکیاولی خود هر روز به مرزهای تازهای میرسد. چیزهایی بیشتری را فدای برد میکند. فقط برد. فقط و فقط بردن. بیایید به گل بازی دیشب رم نگاه کنیم. در شلوغی مرکز میدان، جیانلوکا مانسینی با تیزچنگی آن توپ ساده را در عمق برای دیبالا میفرستد. بازی مستقیم. چیزی که در پیشرفتهای فوتبال امروز گاه مغفول میماند. سادگی و زیبایی... روی زیبایی بازی مورینیویی. رویی که بلافاصله و پس از شادی طرفداران و روشن شدن دود و آتش در پشت دروازهی رمیها محو میشد... به هدفت رسیدی. حالا وقت دفاع کردن از آن است. همه چیز، زشتی و زیبای و پاسهای بلند و کوتاه و .... برای نتیجه فدا خواهند شد.
مورینیو و دستیارانش دست به کار میشوند. اعتراض به داور پس از هر خطای بازیکن حریف. اخراجش کن... بهش کارت زرده بده.... اعضای نیمکت باشگاه آ اس رم در این فصل 13 کارت قرمز دریافت کردهاند. این تصادفی نیست. مطمئنا بخشی از برنامههای مورینیو در نیمکت به چنین روشهایی تعلق میگیرد. وقتی بازی 11 دقیقه وقت اضافه دارد و 146 دقیقه طول میکشد مشخص است که چیزی با فینال فصل قبل وستهم و اینتراخت و پرواز عقابها و هر 6 فینال قبلی سویا در لیگ اروپا فرق دارد.
اینبار اما عقب نشینی مورینیویی به کار او نمیآید. بر خلاف بازی قبل در بای آرهنا. برخلاف پیروزی در نیمهنهایی برابر لورکوزن با مالکیت 28 درصدی. و مهم تر از همه اینکه اینبار سویا در برابر آنهاست. وقتی زمین نبرد به شما تعلق ندارد، حق عقب نشینی ندارید. مردان آندلسی در همه جا حاضرند. آشنا به پستیها و بلندیها و هر چیز دیگر این زمین. عقب نشینی، اشتهای حریف را تحریک میکند... و ژوزه، اینبار بدون آن خط دفاع و ساختارهای دفاعی مستحکم باشکوه خود در اینتر و چلسی و .... بازی را میبازد. اینبار در رم... در شهر بی دفاع... در فصلی که پپ گواردیولا، آن دشمن قدیمی در آستانهی فتح سه گانه قرار گرفته،.... و این بازرس ژاور است که به زندگی خود پایان میدهد. با پرتاب آن مدال لعنتی به سوی تماشاگران .... ژوزه خودکشی کرده؟