میرود زمستان...
۳۳۲ بازدیددوشنبه ۰۱ فروردین ۱۴۰۱ - 0۹:۱۴
۹ دیدگاه
برخیز که میرود زمستان
بگشای در سرای بستان
نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان
وین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد ز پیش ایوان
برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه میکند گل افشان
خاموشی بلبلان مشتاق
در موسم گل ندارد امکان
آواز دهل نهان نماند
در زیر گلیم و عشق پنهان
بوی گل بامداد نوروز
و آواز خوش هزاردستان
بس جامه فروختهست و دستار
بس خانه که سوختهست و دکان
ما را سر دوست بر کنار است
آنک سر دشمنان و سندان
چشمی که به دوست برکند دوست
بر هم ننهد ز تیرباران
سعدی چو به میوه میرسد دست
سهل است جفای بوستانبان
❤ حضرت سعدی شیرازی ❤
? غزلیات سعدی / دیوان اشعار ، غزل ۴۴۷?
? نوروزتان پیروز ?
? بهترینها رو براتون آرزو میکنم ?