2 داستان ترسناک درباره ناگفته های جهان! در جهان هستی چه میگذرد؟

سلامی دیگه به همه کسانی که پست های من رو دنبال میکنن و متنش رو میخونن و نظرشونم مینویسن.باز هم یک پنجشنبه دیگه که من با داستان ترسناک سراغ شما اومدم.اما این پنجشنبه فرق داره چون که قراره من دو تا داستان ترسناک برای شما تعریف کنم.پس با من همراه باشید.
۱_پلیس و عکاس؛پرونده عجیب دو رفیق
بله،همانطور که در متن بالا گفته شده یک عکاس و یک پلیس با همدیگر دوست هستند.داستان از جایی شروع شد که پلیس تصمیم به رفتن به ماموریت گرفت که عکاس هم از پلیس درخواست کرد که برای این ماموریت،با پلیس همراه بشه.که وقتی این دو دوست با همدیگر به ماموریت میرن وسط راه ماشین پلیس خراب میشه.با وجود تلاش های بسیار ماشین پلیس درست نمیشه و مجبور میشن که به جنگل برن و به کلبه ای برن که متروکه بنظر میاد،عکاس هم برای یادگاری،چندین عکس از اطراف کلبه،ماشین متروکی که در کنار کلبه بود و خیلی چیز های دیگه میگیره و دوربین رو خاموش میکنه.بعدش پلیس به داخل کلبه میره و یک پیرمرد رو میبینه که اتفاقا پیرمرد هم در کار ماشین بوده و سپس ماشین پلیس رو درست میکنه.دقیقا یک شب بعد،عکاس در حال چک کردن عکس ها بود که یک دفعه به عکسی که از ماشین گرفته بود برخورد کرد.و متوجه یه چیز بسیار عجیب شد.همونطور که در حال نگاه کردن بود تلفن رو برداشت و به پلیس زنگ زد و پلیس خودش رو رسوند و هر دو از موجود(یا انسانی)که درون ماشین بود وحشت زده شدن.سپس به جنگل رفتن و تحقیق کردند و بعد فهمیدن که این ماشین برای دو سرباز بوده که در جنگ جهانی دوم راننده و کسی که در جایگاه شاگرد نشسته بوده تیر میخوره و هر دو بر اثر خونریزی زیاد میمیرن.
عکس ها????
۲_دست نوشته شیطان!
در قلعه هوسکا در شهر پراگ در کشور جمهوری چک،دروازه ای وجود داره که بهش میگن دروازه جهنم.چون که مردم میگن شب ها موجودات بالداری از این دریچه بیرون میان،و روز ها موجوداتی با بدن نصف آدم و نصف حیوون از دریچه بیرون میان.پس بقیه سعی کردن اون دریچه رو ببندن و اما در روزی که یک راهبه گم شد،همه راهبه ها داخل صومعه رو گشتند.هیچ کجا اون راهبه جوان پیدا نشد.سپس به اتاقی مخفی رسیدند که راهبه رو در اونجا پیدا کردن و در کنارش یک نامه که ناخوانا بود.سپس پس از گذشت حدود نیم هزاره(۵۰۰ سال)که این اتفاق در سال 1578 میلادی افتاده بود در سال 2020 چند جستجوگر کشف کردن رمز ها رو و این متن از داخلش در اومد.قبل از هر چی باید بگم که راهبه گفته بود شیطان و موجودات ماورایی تصرفش کرده بودند.
و بریم سراغ متن:«خدا ساخته فکر انسان هاست،فقط من وجود دارم،من پادشاه جهانم و زندگی پس از مرگ وجود نداره.هرگز آینده ای بعد از مرگ در کار نیست.شما یک روز به دنیا میاین و یک روز میمیرین.
اما چطوری میشه شیطان وجود داشته باشه و خدا نداشته باشه؟همه دنیا میدونن که شیطان فرشته خدا بود و به دلیل بی ایمانی از خدا دور شد.پس اگر خدا وجود نداشته باشه احتمالا شیطان هم وجود نداره.
ممنون از شما بابت دیدن این پست♥️
عکس های قلعه هوسکا???
کاری از حزب SENATORS