user content badge

امپراتوری مقدس روم در دوران اوج خود (۱۱۵۵–۱۲۶۸)

۹۸۲ بازدیدجمعه ۱۰ دی ۱۴۰۰ - ۱۶:۵۰
۱۵ دیدگاه
امپراتوری مقدس روم در دوران اوج خود (۱۱۵۵–۱۲۶۸)
king A
king A

امپراتوری مقدس روم (لاتین: Sacrum Imperium Romanum؛ آلمانی: Heiliges Römisches Reich) مجموعه‌ای از قلمروهای چند ملیتی بود که از اوایل قرون وسطی تا انقراضش در سال ۱۸۰۶ در جریان جنگ‌های ناپلئونی، بر بخش‌هایی از اروپای غربی و مرکزی فرمان راند. این امپراتوری از قلمروهای مختلف مانند پادشاهی‌ها و شاهزاده‌نشین‌ها تشکیل شده بود که بزرگ‌ترین آن‌ها پس از ۹۶۲، پادشاهی آلمان بود. این امپراتوری شامل چندین پادشاهی کوچک و بزرگ دیگر نظیر پادشاهی بوهمیا، پادشاهی ایتالیا، پادشاهی بورگاندی نیز می‌شد. در بیست و پنجم دسامبر ۸۰۰ میلادی، پاپ لئوی سوم پادشاه فرانک‌ها، شارلمانی، را «امپراتور» نامید و تاج بر سر او گذاشت. بدین ترتیب، پس از سه قرن از سقوط امپراتوری روم غربی، این عنوان در غرب اروپا مجدداً احیا شد. پس از شارلمانی به صورت جسته و گریخته چندین نفر خود را امپراتور خواندند تا اینکه در سال ۹۶۲، اتوی یکم به عنوان امپراتور تاج بر سر نهاد و خود را وارث شارلمانی نامید.پس از آن، به مدت هشت قرن و تا انقراض این امپراتوری، جانشینان او خود را امپراتور خواندند. در میان تاریخ‌نگاران، در رابطه با آغاز امپراتوری اختلاف است. برخی تاج‌گذاری شارلمانی را به عنوان آغاز امپراتوری در نظر می‌گیرند،درحالی که سایرین اتوی یکم را بنیان‌گذار امپراتوری مقدس روم می‌دانند.

عنوان امپراتوری مقدس روم تا قرن سیزدهم برای اشاره به این امپراتوری به کار نمی‌رفت، با این حال از آغاز امپراتوری، فرمانروای این دولت خود را جانشین امپراتوران باستانی روم غربی می‌دانست. امپراتورِ مقدس روم معمولاً و به صورت سنتی به وسیله انتخابات برگزیده می‌شد، گرچه معمولاً خاندان‌های سلطنتی و سلسله‌های پادشاهی این انتخابات را تحت کنترل خود داشتند. شاهزادگان انتخابگرِ آلمانی - شاهزادگانی که بر شاهزاده‌نشین‌های درون امپراتوری فرمان می‌راندند و برای انتخاب امپراتور حق رأی داشتند - معمولاً یکی از خودشان را به عنوان «پادشاه رومیان» انتخاب می‌کردند و در برخی موارد، امپراتور تاج خود را از دست پاپ دریافت می‌کرد. با این حال پس از قرن شانزدهم این سنت ادامه پیدا نکرد.

امپراتوری روم مقدس جانشین امپراتوری فرانک شرقی بود. این امپراتوری شامل تمام مناطق آلمانی‌زبان می‌شد و بیشتر امپراتوران و پادشاهان آن از خانواده‌های نجیب آلمانی بودند ولی هیچگاه به یک کشورِ ملی مانند انگلستان یا فرانسه تبدیل نشد و از لحاظ ایدئولوژی نیز هیچوقت کشور به حساب نمی‌آمد. در ضمن این امپراتوری اصالتاً، بیشتر از امارت‌ها و دوک‌نشینهای خودمختار (و نسبتاً مستقل) تشکیل می‌شد که امپراتور را به عنوان فرمانروای خود قبول می‌داشتند.

با بزرگ‌ترین وسعت خود این امپراتوری از کشورهای آلمان، اتریش، اسلوونی، سوئیس، لیختن‌اشتاین، بلژیک، هلند، لوکزامبورگ، جمهوری چک، شرق فرانسه، شمال ایتالیا و غرب لهستان کنونی تشکیل شده بود. به این ترتیب در این امپراتوری به غیر از زبان آلمانی (و لهجه‌های آن) بسیاری زبان‌های اسلاوی و دیگر زبان‌ها صحبت و نوشته می‌شد. زبان لاتین در آن دوران نقش زبان دین و مذهب را بازی می‌کرد.

از لحاظ سیستماتیک این امپراتوری دارای مجلس (آلمانی: Reichstag)، دادگاه عالی (Reichskammergericht)، شورای دربار (Reichshofrat) و در زمان جنگ یک ارتش تدارک دیده، ولی فاقد دولت یا حتی پایتخت به معنای واقعی بود. بعد از صلح وستفالی سال ۱۶۴۸ که به پایان جنگ سی‌ساله (جنگ داخلیِ دو مذهب) انجامید این امپراتوری بیشتر یک اتحادیه بسیار ضعیف از مناطق آلمانی بود یا همان‌طور که ولتر نویسنده فرانسوی عصر روشنگری به کنایه نوشته؛ این تشکیلات درهم و برهم نه مقدس، نه رومی و نه اصلاً امپراتوری بود.

تشکیل

با تاجگذاری شارلمانی به عنوان امپراتور توسط پاپ لئو سوم، وی مدعی جانشینی امپراتوری روم شد. سعی شارلمانی برای به ابرقدرت رساندن امپراتوری فرانک در کنار خلافت اسلامی و امپراتوری روم شرقی تنها در زمان سلطنت او موفق بود. با مرگ وی و بعدها تقسیم امپراتوری بین نوادگانش، کلیسا سعی کرد به خاطر علائق مشترک سیاسی، امپراتوری را متحد نگه دارد. با این وجود سیستم تجزیه پیشروی کرد و بالاخره امپراتوریِ فرانکها به دو قسمت مجزای فرانک غربی (فرانسه امروزی) و فرانک شرقی (آلمان امروزی) تقسیم شد. لقب امپراتور ولی با فرانکِ شرقی باقی‌ماند، هنگامی که اتو یکم سال ۹۶۲ در حین لشکرکشی به ایتالیا در رم تاجگذاری کرد.

با تاجگذاری اتو، بر این عادت شد که پادشاهان فرانکِ شرقی خود را به عنوان امپراتور تاجگذاری کنند. به این ترتیب با گذشتِ زمان فرانکِ شرقی به عنوان جانشین امپراتوری روم شناخته شد و به این سبب که برعکس رومِ باستان مسیحی بود، به آن لقب مقدس داده شد. عبارت ملت آلمان که به فریدریش یکم برمی‌گردد هم با پایان قرون وسطی رسمی شد.

قرون وسطی

در سده‌های میانه نظام اداری امپراتوری به‌کلی در حال تغییر بود. حتی در فرانک شرقی رایج بود که در تقسیمات کشوری از واحدهای بزرگ‌تری برای اداره سیاسی استفاده شود. این واحدهای جدید، دوک‌نشین نام داشتند. دوک‌نشین‌ها واحدهای نسبتاً بسته‌ای بودند و اختیارات خاص خود را داشتند و همچنین بارها بر ضد قدرت امپراتور به مبارزه برمی‌خواستند. در اوج قرون وسطی یعنی حدود قرن ۱۱، امپراتوری تقریباً ۸۰۰٬۰۰۰–۹۰۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت و حدود ۸–۱۰ میلیون جمعیت داشت که البته با پایان اوج این قرون یعنی اواخر قرن ۱۳ این تعداد به ۱۲–۱۴ میلیون نفر رسید.

مذهب و رابطه با کلیسا

امپراتور مقدس روم خود را مدافع اصلی کلیسا و بالاتر از آن مدافع تمامی مسیحیت می‌دانست. از همین رو در این زمینه رقیبی بزرگ‌تر از پاپ نداشت. درگیری بین این دو قدرت بین سده‌های یازدهم و سیزدهم میلادی رو به فزونی گذاشت. در آغاز سده چهاردهم با انتقال مقر پاپ به اوینیون و قرار گرفتن کلیسا زیر نفوذ پادشاه فرانسه، اختلافات صورت دیگری به خود گرفت.

اصلاحات مذهبی

صلح مذهبی آوگسبورگ در سال ۱۵۵۵ پروتستانتیسم را بر مبنای تعریف سال ۱۵۳۰ اعتراف‌نامه آوگسبورگ، به عنوان یکی از دو مذهبی که قانوناً امکان عمل به آداب آن ممکن بود، در امپراتوری مقدس روم به رسمیت شناخت. بدین شکل اصل تسامح مذهبی بنیان نهاده شد. این صلح موقتا از به پا شدن جنگ داخلی در امپراتوری در نیمه دوم سده شانزدهم جلوگیری کرد. با این حال، هر طرف تعبیر خود را از آن حاصل نمود. صلح مذکور جایگاه لوترن‌ها را تضمین ساخت اما کالوینیست‌ها را نادیده گرفت. به هر صورت هنگام انعقاد صلح هیچ شاهزاده کالوینیستی در امپراتوری وجود نداشت. نشر کالوینیسم و گسترش هر چه بیشتر لوتریانیسم، با مقاومت حاکمان کاتولیک، بنیان‌های صلح را متزلزل کرد. پروتستان‌ها خواهان تایید مقاد صلح آوگسبورگ در شورای امپراتوری در در رگنسبورگ در سال ۱۶۰۸ شدند. با اصرار کاتولیک‌ها بر بازگردانده شدن دارایی‌های کلیسا که توسط پروتستان‌ها تصاحب شده بود، شاهزادگان کالوینیست به رهبری حاکم راین-پالاتینیت شورای امپراتوری را ترک کردند. تلاش مجددها پروتستان‌ها در شورای سال ۱۶۱۳ نیز به جایی نرسد تا شرایط سیاسی و مذهبی امپراتوری و امید جهت دستیابی به یک تفاهم مسالمت‌آمیز در یک بن‌بست قرار گیرد. بدین ترتیب هیچ شورای امپراتوری دیگری تا سال ۱۶۴۰ برگزار نشد.

زمان جدید

با آغاز قرون جدید، تغییراتی در سیستم حکومتی به وجود آمد، به‌طوری‌که قدرت امپراتور به آهستگی رو به انحطاط گذاشت. بین نخبگان امپراتوری (کسانی که در پارلمان کرسی و حق رأی داشتند، مانند امرا، شوالیه‌ها، دوک‌ها و شهرهای آزاد)، اتحادهای مذهبی ایجاد شد که با یکدیگر بارها به جنگ پرداختند. در اواخر قرن ۱۶، به نخبگان امپراتوری اختیار تعیین مذهب برای مناطق تحت کنترل آن‌ها داده شد که باعث یکسانی مذهبی بیشتر برای منتخبین می‌شد و با یکسانی مذهبی در یک منطقه، راه تجزیه‌طلبیِ آن هموارتر می‌شد. این تغییرات در نقطه اوج خود منجر به جنگ سی‌ساله شد. در همین ادامه امپراتور سعی کرد برای آخرین بار قدرت از دست‌رفته‌اش را دوباره صاحب شود و اتحاد با کلیسا را تشکیل دهد که به موفقیت نرسید. به این ترتیب، امپراتوریِ ازهم‌گسیخته‌ای به وجود آمد که امپراتور در آن تنها نقش تشریفاتی داشت ولی از لحاظ قدرت تنها به عنوان دوک اطریش در پارلمان با نخبگان دیگر همپایه بود.

انحلال

امپراتوری در زمان جنگ‌های ناپلئونی فروپاشید، هنگامی که به‌وسیله و فشار ناپلئون، تعدادی از امارت‌های آلمانی همبستگی راین را تشکیل دادند. این فروپاشی در اصل به صلح وستفالی که به لائیکی و بازشدنِ جهانیِ آلمان منجر شد، برمی‌گردد. سرانجام در سال ۱۸۰۶ امپراتور فرانس دوم، که از سال ۱۸۰۴ با نامِ فرانس یکم پادشاه اطریش نیز خوانده می‌شد تاجِ امپراتوری مقدس روم  را بر زمین گذاشت و عمر امپراتوری به پایان رسید.

دسته بندی
برچسب ها
مطالب مرتبط
مشاهده همه
موردی یافت نشد!
tarafdariتمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به طرفداری است. شما می توانید از سایت طرفداری در صورت پذیرش مرام‌نامه استفاده نمایید.
همراه با طرفداری
سرویس ها
تیم های داخلی
تیم های خارجی
رقابت ها
سایر