چرا فوتبال حتما باید تغییر کند؟/ یادداشت روز طرفداری

این روز ها عبارت فوتبال باید تغییر کند را زیاد می شنویم. از فلورنتینو پرز گرفته تا جیانی اینفانتینو همگی برای توجیه طرحها و ایدههای نو خود از این عبارت استفاده میکنند. اما واقعاً فوتبال نیاز به تغییر دارد یا این حرف صرفاً شعار و وسیلهای برای امثال پرز و اینفانتینو در راه رسیدن به هدف و منافعشان است؟
طرفداری | فوتبال دیگر آن بازی نیست که کارگران بعد از یک روز سخت کاری و برای ساعاتی خوش بودن به آن پناه میبردند. چه بخواهیم و چه نخواهیم یا حتی بدمان بیاید، امروزه ما با یک صنعت با ابعاد وسیع روبهرو هستیم. فوتبال آمریکایی (NFL) 400 میلیون هوادار دارد، حدود یک میلیارد نفر در جهان ورزش تنیس را دنبال میکنند و وقتی به فوتبال میرسیم با رقم بزرگ 3.5 میلیارد نفر در جهان روبهرو میشویم. 17 نفر از 20 ورزشکار مشهور اینستاگرام، فوتبالیستها هستند. حتی فوتبالیستهای بازنشستهای مانند رونالدینیو و دیوید بکام از اشخاصی مانند لوئیس همیلتون و کانر مک کروگر در این شبکه اجتماعی بیشتر دنبال کننده دارند. پس خیلی راحت میتوانیم بگوییم فوتبال رقبای خود را پشت سر گذاشته است و مشکلی وجود ندارد. اما دیگر رقابت با تنیس، فوتبال آمریکایی یا بسکتبال مسئله فوتبال نیست. فوتبال با پشت سر گذاشتن رقبای ورزشی خود به عنوان یک صنعت عظیم سرگرمی، وارد سطح بعدی از این جریان و رقابت شده است و ما باید نگاهی گستردهتر به این موضوع داشته باشیم.
در سال 2019 و قبل از بحران ویروس کرونا در جهان، 100 تور بزرگ و معروف موسیقی تقریباً 60 میلیون بلیط به فروش رساندند. اما در همان سال 80 تیم برتر و بزرگ فوتبال حدود 50 میلیون بلیط برای تماشای مسابقات در استادیومهایشان فروختند. شاید با خود بگویید بین این دو فاصله زیادی وجود ندارد و اهمیتی ندارد اما در مقایسه فوتبال با پادشاه واقعی سرگرمی یعنی دیزنی، چه قدر اختلاف و تفاوت وجود دارد؟
تقریبا 500 میلیون بلیط فروخته شده در سینماها مربوط به آثار و محصولات دیزنی هستند. این محصولات تقریباً 40 درصد از باکس آفیس سینمای آمریکا در سال 2019 را شامل میشدند. درآمد دیزنی در حال حاضر به 58 میلیارد دلار در سال میرسد و در طرف مقابل اگر تمامی باشگاهها و فدراسیونهای بزرگ فوتبال را ادغام کنیم به رقم 33 میلیارد دلار میرسیم! هر چند که دیزنی هیچگاه نمیتواند تعداد هواداران فوتبال را داشته باشد. دیزنی هیچگاه به مانند فوتبال نمیتواند با زندگی دوست دارانش عجین شود. دیزنی نمیتواند کاری کند که ماهها برای یک بازی حذفی در مرحله یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان استرس بکشیم. نمی تواند کاری کند که دیوانهوار در تمامی روزها اخبارش را دنبال کنیم. دیزنی نمی تواند کاری کند که به مانند جام جهانی، مردم یک کشور برای یک ماه در تب و تاب فیلمهایش باشند. دیزنی محدود به خودش است و از ساعاتی که به تماشای فیلمها و سریالهایش مینشینیم فراتر نمیرود. اینها نکاتی هستند که ما نباید فراموش کنیم اما بحث ما چیز دیگری است.
نام | درآمد | دنبال کنندگان | نسبت درآمد به دنبال کنندگان |
فیسبوک | 70 میلیارد دلار | 2.9 میلیارد نفر | 27.68 دلار |
اپل | 236 میلیارد دلار | 580 میلیون مشتری فعال | 411.26 دلار |
HSBC |
44 میلیارد دلار | 40 میلیون نفر | 1104 دلار |
فوتبال | 33 میلیارد دلار | 3.5 میلیارد نفر | 9.56 دلار |
درآمد 33 میلیارد دلاری در نگاه اول به نظر زیاد میآید اما وقتی با دیگران مقایسهاش میکنیم، گویا آنقدرها هم زیاد نیست. البته فراموش نکنید که مقایسه فوتبال با چنین غولهای سرمایهداری عادلانه نیست؛ همچنین باید توجه داشته باشیم درآمدهای آدیداس و نایکی یا شبکههای پخش کننده مانند دازون، بین اسپورت و... از فوتبال در آمارهای رسمی لحاظ نمیشود مگرنه با ارقام بزرگتری در این زمینه روبهرو هستیم. این آمار صرفاً قرار است نشان دهد که درآمد باشگاهها نسبت به تعداد هواداران و دنبال کنندههایی که دارند واقعا کم است. اما چرا؟
درآمد باشگاههای فوتبال به سه جریان اصلی محدود میشود؛ حق پخشها، اسپانسرها و درآمدی که در روزهای بازی از حضور تماشگران در استادیومها به دست میآید. استادیومها گنجایش محدودی دارند و اکثراً هواداران آن منطقه یا شهر از این امکان استفاده میکنند. درآمد از حق پخشها نیز آن طور که تصور میشود، کافی نیست. در سال 2019 لیگ برتر ادعا کرد که حدود سه میلیارد نفر در جهان این رقابتها را تماشا کردهاند. حق پخش لیگ برتر نیز از سال 1992 با 45 میلیون یورو به 3 میلیارد یورو در سال 2020 افزایش پیدا کرده است که پیشرفت بسیار خوبی هم هست اما همچنین به این معنی است که سهم هر هوادار از این مقدار، تنها 1 یورو است. شبکههای پخش کننده تلویزیونی درآمد بسیار زیادی از تبلیغات و فروش اشتراک خود به دست میآورند اما درصد زیادی از آنها به فوتبال نمیرسد. در واقع بیشتر پول در این صنعت به واسطهها میرسد. برای مثال در قراردادهای باشگاهها با نایکی، آدیداس و... تنها 10 تا 15 درصد از درآمد فروش لباسها متعلق به باشگاهها است. با اینکه پول زیادی از هواداران به سمت باشگاهها سرازیر میشود ولی درصد کمی از این پول گیر خود باشگاهها میآید. هر چند که در سالهای گذشته اقداماتی برای اصلاح این وضع صورت گرفته است. در سال 2021 باشگاه وولورهمپتون با آدیداس قطع همکاری کرده و با برند ناشناخته کاستورز قرارداد اسپانسری منعقد میکند. در این قرارداد ولووز مسئولیت بیشتری در زنجیره تامین از جمله توزیع دارد و در عوض بخش بزرگتری از درآمدهای حاصل از فروش لباسها و دیگر محصولات نصیبش میشود. همچنین باشگاهها، تلویزیونها و شبکههای اختصاصی خود را ایجاد کردهاند تا به وسیله آن، ارتباط بهتر و نزدیکتری با هواداران خود داشته باشند. اما آیا این مقدار کافی است؟ در این شرایط است که سران فوتبال به فکر طرحهای دیوانهوار جام جهانی دوسالانه یا سوپرلیگ می افتند.
جام جهانی دوسالانه و سوپرلیگ
وقتی صحبت از جام جهانی دوسالانه میشود، همه هواداران با دید منفی نسبت به آن نگاه میکنند. موافقان و مخالفان این طرح مدام درباره مزایا و معایبش صحبت میکنند. در سال 2021، فیفا شروع به بررسی این طرح کرد. آرسن ونگر رئیس توسعه جهانی فوتبال در فیفا میگوید که 100 درصد متقاعد شده این راه درستی برای پیشرفت این ورزش است. در طرف مقابل اما هواداران معتقدند با این طرح جذابیت رقابتها کاهش پیدا میکند و جام جهانی جایگاه و ارزش خود را از دست میدهد. تاکنون به اندازه کافی از مضرات و معایب جام جهانی دوسالانه صحبت شده، پس بیایید اینبار در مورد نکات مثبت این طرح صحبت کنیم. جام جهانی در هر شرایطی به دلیل وطن پرستی موجود در مردم هر کشور، بینندگان زیادی را به خود جذب میکند. همچنین با هر دو سال برگزار شدن این رقابتها و افزایش سهمیه جام جهانی، کشورهایی مانند آمریکا، چین و هند که جمعیت زیادی دارند، شانس بیشتری خواهند داشت تا در این رقابتها حضور داشته باشند و حضور چنین کشورهایی باعث افزایش در آمد و سبب توسعه بیشتر فوتبال میشود، در نهایت حضور بیشتر این کشورها در فوتبال، درهای بازارهای جدیدی را به سوی باشگاهها باز میکند. با این طرح دیگر کشورها لازم نیست سالها منتظر میزبانی دوباره بمانند و این طرح به اقتصاد آنها نیز کمک خواهد کرد.
همچنین با افزایش درآمد فیفا، همانطور که خودش ادعا میکند مقدار پول بیشتری در توسعه فوتبال قرار است هزینه شود و این شامل تحقیقات پزشکی، سلامت بازیکنان و... نیز میشود. با اجرای این طرح پول بیشتری به فدراسیونهای فوتبال میرسد و این می تواند بودجه خوبی برای کشورهایی با فوتبال ضعیفتر فراهم کند. ( هر چند که به دلیل وجود فساد در برخی کشورها، این پولها همیشه برای فوتبال خرج نمیشوند) مورد مثبت دیگر این طرح اصلاح تقویم بازیهای ملی و حذف فیفا دیهای بی مورد و بدون موضوعیت است. فیفا قصد دارد این رقابت ها را به دو فیفا دی یک ماهه در میانه و انتهای فصل تقسیم کند. در این طرح بازیهای دوستانه کاهش پیدا میکنند، دیگر خبری از تورنومنتهایی مانند لیگ ملتهای اروپا نخواهد بود. همچنین این طرح میتواند زمینه ساز تغییراتی در لیگها مثل 18 تیمه شدنشان شود. هر چند که بوندسلیگا دهههاست که این طرح را اجرایی کرده و قرار است در لیگ 1 فرانسه از فصل 2024-2023 اجرایی شود و زمزمههایی نیز از اجرای این طرح در سری آ و لالیگا نیز به گوش میرسد. کم شدن تعداد تیمهای هر لیگ، باعث کاهش بازیها و توزیع بهتر درآمد بین تیمهای آن لیگ میشود و به طور کلی پس از بررسی بهتر، آن طور که ادعا میشود سلامت بازیکنان با این نوع از اصلاح تقویم بازیها به خطر نمیافتد. اما وقتی چنین طرحهایی مطرح می شود، مزایا و معایبهایشان اصلا مهم نیستند بلکه موضوع اصلی منافع موجود است و در اینجاست که به شعارهایی که قبلتر به آن اشاره کردم میرسیم. بزرگترین منبع درآمدی فیفا، جام جهانی است اما درآمد های یوفا تنها محدود به یک تورنومنت نمیشوند. در 4 سال گذشته درآمد فیفا 6.4 میلیارد دلار بوده، در حالی که یوفا با 12.5 میلیارد دلار تقریبا دو برابر فیفا درآمد داشته است. این وضعیت تبدیل به نگرانی برای فیفا شده که باعث شود دیگر نتواند نهاد اول فوتبال باشد. در واقع نگرانی اصلی فیفا، رقابت با یوفا است. با در نظر گرفتن این شرایط به نظر شما وزنه به کدام سمت سنگینی می کند؟ خوبیهای این طرح یا بدیهایش؟
حال به سراغ بحث سوپرلیگ میآییم. این طرح نیز یکی از روشهای حذف واسطهها است. اما این بار نه اسپانسرها و شبکههای تلویزیونی، بلکه حذف خود یوفا از این زنجیره مطرح است! شاید به همین خاطر فیفا به طور پنهانی از این طرح حمایت میکند. یوفا از رقابتهای لیگ قهرمانان اروپا درآمد بسیار زیادی کسب میکند اما مقدار زیادی از آن به باشگاههای بزرگ که عامل اصلی این درآمد زایی هستند، نمیرسد. سوپرلیگ این امکان را به باشگاهها می دهد که بتوانند پول بیشتری به جیب بزنند. اما درست به مانند جام جهانی دوسالانه، انگیزههای بیشتری پشت ایده سوپرلیگ وجود دارد.

همان طور که مشخص است، باشگاه های انگلیسی به مراتب قدرت خرید بیشتری نسبت به دیگر باشگاه ها در باقی لیگها دارند و حتی بحران کرونا نیز نتوانسته تغییر زیادی در این موضوع ایجاد کند. از طرف دیگر با باشگاهی مانند پاری سن ژرمن طرف هستیم که به راحتی لیونل مسی، واینالدوم، راموس و دوناروما را در یک پنجره و در میان بحران کرونا جذب میکند. آن هم در حالی که باقی باشگاهها به دلیل ضررهای ناشی از همه گیری ویروس کرونا مجبور بودند پنجره نقل و انتقالاتی آرامی را پشت سر بگذارند. درست است که بیشتر این بازیکنان طی یک انتقال آزاد به این تیم منقل شدند اما پاداش مدیر برنامهها، خانواده، خود بازیکن و حقوق دریافتی که پاریسیها پرداخت می کنند را هر باشگاهی توانایی پرداختش را ندارد. یا منچستریونایتد با اینکه عملکردش در دهه گذشته و پس از خروج فرگوسن مانند یک باشگاه درجه 2 بوده اما به دلیل درآمد زیادی که از حضور در لیگ برتر کسب میکند، مانند باشگاههایی مثل منچسترسیتی هزینه کرده است. با ادامه پیدا کردن این وضع، باشگاههای انگلیسی و پاری سن ژرمن آنقدر رشد میکنند و از نظر مالی قدرتمند میشوند که دیگر باقی باشگاهها در دیگر لیگها توانایی رقابت پایاپای با آنها را نداشته باشند. شاید رئال مادرید و بارسلونا از پس این موضوع بر بیایند اما موضوع در مورد دیگر باشگاههای لالیگا مانند اتلتیکو مادرید یا حتی غولهای بوندسلیگا و سری آ مانند بایرن مونیخ و یوونتوس و طبیعتاً میلان و اینتر متفاوت خواهد بود. ادامه پیدا کردن این شرایط به رقابت عادلانه در فوتبال ضربه می زند.
از طرفی دیگر وقتی پرز در سخنرانیهای خود میگفت که نسل جوان علاقه کمتری به فوتبال دارند، بیراه نبود. نسل جوانتر مانند گذشته درگیر فوتبال نیستند. امروزه دیگر خبری از فوتبال بازی کردن در کوچهها نیست. مانند گذشته، دیگر بازیکنان فوتبال آن بت و الگوی نسل جوانتر نیستند و جایگاه خود را از این نظر از دست دادهاند. حتی تعداد کمتری از این نسل به تماشای کامل 90 دقیقه بازی فوتبال مینشیند. طبق تجربه شخصی خودم و نظراتی که از کاربران در همین سایت خواندم، طرفداران و شیفتههای فوتبال نیز هنگام تماشای بازیهای کم اهمیتتر تیم خود به جای دیدن مسابقه، خود را سرگرم کارهای دیگری میکنند و برای 90 دقیقه کامل بازی را نمیبینند. اشتباه نکنید که قرار است از چند کامنت نتیجه کلی بگیرم اما اگر کمی به آن دقت کنید شاید شما هم همین عادت را داشته باشید.

با پیشرفت تکنولوژی، جایگزینهای زیادی برای سرگرمی به وجود آمده است. در حالی که رقبای فوتبال برای افزایش درآمد خود مدام دست به نوآوری میزنند اما فوتبال محافظه کار باقی مانده و تغییرات زیادی را نسبت به بقیه به چشم ندیده است. باید شرایط جدیدی برای درآمد بیشتر و حذف واسطهها در فوتبال ایجاد شود تا پولهای هواداران بیشتر به باشگاههای مورد علاقهشان برسد. باید شرایطی ایجاد شود که رقابت در فوتبال عادلانهتر باشد. همچنین بازی ها باید جذابیت و کیفیت بیشتری داشته باشند تا دوباره آن شور و سابق در نسل جدیدتر ایجاد شود. فوتبال برای ادامه راه خود محکوم به تغییر کردن است.
- Extra Time
- The Conversation
- YouGov
- Athletic Interest
- Transfermarkt