به مناسبت سالگرد تولد 10 افسانهای
مارادونا چطور از دروازهبانی که او را چاق خوانده بود، انتقام گرفت؟/ داستان فراموش شده

در سال 1980، زمانی که مارادونا در آرژانتینیوس جونیورز بازی می کرد، دروازه بان وقت بوکا، هاگو گاتی، در مصاحبه ای اعلام کرد در مورد دیگو بزرگ نمایی شده و او بازیکنی چاق است؛ این مصاحبه خیلی به مارادونا برخورد و جواب گاتی را با 4 گل در دیدار با بوکا داد تا گاتی را برای همیشه سر جایش نشانده باشد. دیگو مارادونا این واقعه را در کتاب زندگینامه اش، ال دیگو، با همان زبان خودمانی و دوست داشتنی اش تعریف می کند که می خوانید:
یک درگیری معروف هم با دروازهبان بوکا هاگو اللوگو گاتی داشتم. اواخر اکتبر بود و وضعیت لیگ ناسیونال داشت مشخص میشد. گاتی با روزنامه سانتافه، که یک رسانه ملی بود و خوانندههای زیادی داشت، مصاحبهای انجام داده بود. آن مصاحبه روز شنبه یعنی یک روز قبل از بازی برابر بوکا منتشر شد. گاتی گفته بود بازیکن خوبی هستم، اما رسانهها بزرگنمایی انجام دادهاند. همینطور گفته بود چاقم یا دارم چاق میشوم. عصبانی شده بودم چون بالاخره شانسی برای انجام یک بازی مهم داشتم و حالا چنین مصاحبهای علیهام انجام داده بود.
چهارشنبه با یونیون در سانتافه بازی کرده بودیم و روز بعد، در یک بازی دوستانه با سن جوستو روبرو شده بودیم. اگر یکشنبه بوکا را میبردیم به فینال میرسیدیم. به هر شکلی که میتوانستم جواب او را دادم. به یک خبرنگار گفتم: «به نظرم دروازهبان بزرگی بوده، اما حالا دیگه کسی نیست. گلهای احمقانه ای خورده و برای همین، چیزهایی علیه من و الپاتو فیلول گفته!»؛ گفته بود فیلول توپها را میگیرد چون خوششانس است. در واقع از حرفهای گاتی جا خورده بودم چون فکر میکردم رابطه خوبی با هم داریم. در جریان یکی دیگر از بازیهای آرژانتینیوس و بوکا، از خبرنگاران خواسته بودیم عکسی از ما دو نفر کنار هم بگیرند و عکس جالبی بود. مشکلی نداشتیم، اما گاتی عصبانیام کرده بود. با توجه به اینکه خورخه سیترزپیلر فهمیده بود هرچه عصبانیتر باشم بهتر بازی میکنم، بیشتر تحریکم میکرد. آن روز گفت: «دو گل بهش میزنی و به قائله خاتمه میدی.» گفتم: «نه خورخه. دو گل نه. باید چهار گل بزنم.»
پیش از بازی هوگو سراغم آامد و گفت آن چیزها را نگفته بوده است. گفت به نظر او، من فوقالعاده هستم، اما دیگر اهمیتی نداشت. تنها میخواستم قولم به خورخه را عملی کنم. در پایان، چهار گل به او زدم. در گل اول، توپ را از چپ گرفتم و در مرکز محوطه جریمه با پشت پای چپ ضربهای زدم که به بازوی هوگو آلوز برخورد کرد. پنالتی را به آرامی به سمت راست گاتی زدم در حالی که به چپ رفته بود. مرتبه دوم، از راست جلو رفتم. چهار یا پنج مترمانده به نقطه کرنر، آن را به سمت مرکز انداختم که روگری رویم خطا کرد و مدافعانشان از کوره در رفتند. از فرصت استفاده کردم و بلافاضله ضربه شروع مجدد را زدم. توپ به گوشه سمت راست دروازه رفت. برای گل سوم، پاسکولی توپ را در گوشه زمین در اختیار داشت. پاس بینقصی به من در گوشه محوطه جریمه داد. با سینه، آن را مهار کردم و کمیبه سمت راست متمایل شدم. وقتی گاتی بیرون آمد، توپ را به آرامی از روی سر او با داخل پا عبور دادم و به گوشه مخالف فرستادم. برای گل آخر، با پاسکولی یکودو کردم. به وسط رفتم و آبل آلوز از پشت رویم خطا کرد. فکر میکردم در محوطه جریمه هستم، اما داور اعتقاد داشت خطا پشت محوطه بوده است. ویدال مقال گاتی ایستاده بود و از سوی دیگر هوگو آلوز کنار تیرک بود. محکم به توپ ضربه زدم. به همان جایی رفت که گاتی ایستاده بود و از روی او رد شد.
به بهترین شکل جواب گاتی را دادم. همینطور چیزی بزرگ برای آرژانتینیوس کسب کردم: به یک چهارم نهایی مسابقات رسیدیم. همینطور هواداران بوکا برای اولین بار نام من را صدا زدند: مارادوووو، مارادووو! لحظاتی بسیار احساسی بود. همان هوادارانی بودند که سالهای بعد شعر مرا میخواندند: «بگذارید او بماند، بگذارید او بماند!» چیزی بسیار مخصوص بین ما شروع شده بود. عشق، این نام آن است. پس از بازی، تمام خانواده را به ایالات متحده بردم، به دیزنیلند؛ از فیوریتو تا دیزنیلند در طی چهار سال!
همچنین می توانید عکس هایی از این بازی را به طور اختصاصی از سوی طرفداری آماده شده را به شرح زیر مشاهده کنید:
ویدیوی جالبی از خلاصه این مسابقه هم وجود دارد که می توانید در ادامه آن را تماشا کنید: