دروازبان دیوانه
بیست و پنج سال پیش در چنین روزی تیم ملی کلمبیا در حالی که دو سال قبل تر درست به سال ۱۹۹۳ تیم فوتبال آرژانتین را در پایتخت شان یعنی بوئنوس آیرس با ۵ گل داغان کرده بودند که بعدها به یکی از شیرین ترین برد تاریخ فوتبال شان یاد شد و همچنین یک سال بعد که سومین تجربه حضور در جام جهانی را با خود یدک می کشیدند؛ به مصاف تیم فوتبال انگلستان رفتند. گرچه این بازی دوستانه بود اما برای شاگردان اسکوبار، پدر خوانده کلمبیا هر بازی حکم جنگی برای برد داشت.
**
ال پترون (از القاب اسکوبار) بزرگترین قاچاقچی تاریخ نه تنها کلمبیا بلکه جهان، با تنی چند از بازیکنان قرابت نزدیکی داشت و ای بسا با آنها خانه به یک شده بود. والدراما مصداق بارزش بود با آن موهای مجعد و قیافه ای معروف؛ البته تاریخ نشان داد که هیگیتا دروازبان دیوانه در جایگاه بعدی متهم قرار می گرفت.
**
شهر مدئین دومین شهر کلمبیا بود (و صد البته هنوز هم هست) خواستگاه اشرار بود. قتل، آدم ربایی و قاچاق کمترین کارشان بود و اوقات فراغتشان را پر می کرد. رنه هیگیتا در چنین شهری چشم به دنیا گشود و شد همشهری اسکوبار. آن روزها شهر مدعی بود که اسکوبار روزی خواستگاهش خواهد کرد و مکانی برای ماموریت های خوفناک.
**
رنه دیوانه ای به تمام عیار بود. چه در زمین بازی و چه در بیرون بازی. از کتک کاری در زمین بازی تا ۷ سال حبس به جرم مشارکت در آدم ربایی و دریافت ۶۴ هزار دلار. او در جمع یاغیان فوتبالی که بیشترشان دست پرورده اسکوبار بودند چهره دیوانه واری داشت.
**
یک شوت روی دروازه هیگیتا آنهم در بازی روبروی انگلستان مسبب واکنش عجیبی از دروازبان مو فرفری زاپاتایی شد که بعدها آرزوی تمامی دروازبانها شد که روزی تکرارش کنند. حتی بهترین سنگربان ها نیز این آرزو را به گور بردند. خیلی ها از انگیزه چنین واکنش سوال کردند و به جواب دقیقی نرسیدند. چه معلوم شاید این صحنه قماری با اسکوبار بود که شرط بندی جزئی از پلشتی هایش محسوب می شد. هر چه هست و بود بایستی قبول کرد که این صحنه سالها تیتراژ برنامه های فوتبال جهان شد هر فوتبالیست و فوتبال دوستی را انگشت به دهان می گذاشت...