روزگار قدیم؛ گدایی

اگر هرچیزی فراموش میشد، پول دادن به گداها امکان نداشت فراموش شود چرا که در صورت فراموشی، انتظار نازل شدن هر بلایی را مردم داشتند. این اعتقادات موجب شده بود یک سوم ملت ایران گدا و مفتخور باشند و دنبال شغل بی دردسر بگردند. گدایی چنان رونق داشت که بصورت یکی از مشاغل رسمی دارای سلسه مراتب استاد-شاگردی، سرقفلی و ناظر( برای جلوگیری از تخلفات صنفی) شده بود .
از ضروریات گدایی کیثفی و ژولیدگی و معیوب و علیل بودن بود بنابراین گداها با لباسهای ژنده و بوی گند و عفونت در همه جا حاضر بودند هرچه معلولیت بدتر بود ترحم بر گدا بیشتر میشد و درنتیجه درآمد بیشتر. به همین دلیل در همان زمان هم انواع کوری و شلی مصنوعی ابداع شده بود و گداها انواع تمرینهای جانفرسا برای نمایش معلولیت را انجام میدادند. بچه دزدی برای رونق تجارت گدایی نیز امری کاملا مرسوم بود. میان انواع معلولیت، کوری ارج و قرب بیشتری داشت؛ مثلی بود که میگفت«کور اگر ناودان خانه اش طلاهم باشد باز مستحق میباشد» بنابراین گداها بیشتر بر روی چشم هایشان کار میکردند از اینروی بسیاری بودند که حتی چشم خود و کودکان دزدیده شده را معیوب میساختند تا به تجارت خود بپردازند. کسانی نیز بودند که مسئول معلول کردن گداها بودند و از این راه زندگی میکردند
دستمز این افراد بدین شرح بود:
بریدن پا30تومان
بریدن دست 25تومان
کورکردن چشم و از حدقه در آوردن 40تومان
در بسیاری موارد گداها برای اینکه پولی پرداخت نکنند این کارها را بر روی خود یا فرزند و زن و یا کودکان دزدی خودشان میکردند. یا دو نفر پیدا شده هریک ضربدری روی اهل و عیال دیگری این کار را انجام میداد