چگونه دنیس برکمپ در آرسنال به نمادی از ظرافت تبدیل شد

۲٬۲۶۷ بازدیدپنجشنبه ۰۳ مرداد ۱۳۹۸ - 0۸:۵۵
۹ دیدگاه
آرسنال-هلند-لیگ برتر-انگلیس-England-Netherlands-Premier League-Arsenal
میلاد وفادار
میلاد وفادار

طرفداری- فوتبالیست‌های زیادی به ضربه زدن به توپ در منطقه‌ای از زمین چمن در طول عمر خود عادت نکردند. شاید گاهی بازی کردن با ادا و نمایش‌های تنبلانه‌ای که در فوتبال می‌بینیم، خلاف روحیه بازی زیبا باشد اما برای دنبال کردن یکی از رویاهای جهان شمول، باید تا حد زیادی سختکوش بود، عزم راسخی داشت و با خود باوری و نظم شخصی جلو رفت.

برای این که ستاره بزرگی شوید، باید خیلی از عناصر با نظم مشخصی کنار هم قرار بگیرند. البته که برخورداری از استعداد ذاتی در کار با توپ کمک کننده است ولی مهم‌ترین ویژگی لازم، داشتن تعصبی آتشین است. دنیس برکمپ در کودکی با همان رویای معصومانه‌ای بزرگ شد که خیلی از پسر بچه‌ها و دخترها با آن بزرگ می‌شوند. او عاشق فوتبال بود و آن را با علاقه خاصی در خانه تماشا می‌کرد. اغلب در تلویزیون اتاق پذیرایی خانه، به تماشای مسابقات فوتبال در هلند، آلمان و انگلیس می‌نشست. هرگاه که فرصتی پیش می‌آمد، خودش هم پا به توپ می‌شد و آرزویی که بدون شک روز و شب به خاطر داشت، این بود که شاید بتواند از ستارگانی که ساعت‌ها به تماشای بازی‌های آن‌ها نشسته، تقلید کند. خوشبختانه این امیدواری‌اش او را به یکی از بزرگ‌ترین بازیکنانی تبدیل کرد که فوتبال به خود دیده است. 

مشخصا او فوتبال را زیر و رو نکرد اما این به آن معنا نیست که عده زیادی به برکمپ به این چشم نگاه نمی‌کردند که او فرشته‌ای فوتبالی است که voetbal را برای زمینیان به ارمغان آورده است. او فوتبال را با کارنامه‌ای شگفت انگیز که روح بازی کردن در باغ‌های کوچک و بزرگ، خیابان‌های پر چال و چوله و راهروهای کوچک خانه را در خود داشت، گسترش داد. وقتی او را می‌دیدید، انگار بچه‌ای بود که در بدن یک مرد گیر افتاده است. او فوتبال را از چشم رنگارنگ و با نشاط خود، درست مثل ما جوانان سرزنده می‌دید و این‌ها در سبک به ظاهر بی زحمت و بی رمقی که بهترینِ بهترین‌ها باید داشته باشند، آشکار شد. 

در محوطه بیرونی ورزشگاه امارات در لندن، مجسمه‌ای جالب توجه‌ای از برکمپ در حالی که توپ را کنترل می‌کند، وجود دارد. آن مجسمه گویای تاثیر آن مرد هلندی بر فرهنگ باشگاه آرسنال است که در جای جای آن ورزشگاه ۶۰ هزار نفری جاسازی شده است. مهاجم سابق آن‌ها یادآور جواهری است که روزگاری در دروازه حساب بانکی‌شان قرار داشت. برکمپ در ذهن هر توپچی واقعی، اعم از جدید و قدیمی به جا مانده است زیرا آن‌ها هرگز به معنای واقعی جانشینی برای او پیدا نکردند.

وقتی مهاجم هلندی در نهایت جدا شد، پیدا کردن بازیکنی که بتواند کارهای او را انجام بدهد هرگز مأموریت راحتی نبود. اگر آرسنالی‌ها فناوری لازم برای ساختن نمونه جوانی از برکمپ را داشتند، قطعا آن را با دو دست می‌قاپیدند. به هر حال از آرسنال صحبت می‌کنیم و درگیر شدن در روندی پیچیده و معطوف به آینده برای بازسازی یک بازیکن، احتمالا پول زیادی را می‌طلبد. احتمالا آن‌ها با دانشمندی در خیابان پشتی هایبوری قدیم، بر سر قراردادی با تخفیف چانه می‌زدند و در نهایت کارشان به یک نیکولاس بنتنر دیگر می‌رسید. البته اگر بخواهیم جدی باشیم، پیدا کردن جانشینی برای برکمپ هیچگاه طرحی واقع بینانه نبود. آنقدر بازیکنی بی همتا، استعدادی خاص و تندیسی با ابهت بود که حتی فکر کردن به تلاش جهت پیدا کردن کسی که بتواند به اندازه او در آن لباس قرمز و سفید آرسنال برای خود منزلتی دست و پا کند هم بیهوده بود. 

او بر روی زمین، همچون نوری الهی درخشید و لحظاتی جادویی رقم زد. اگرچه توان سفر به برخی از دیدارهای خارج از خانه در رقابت‌های اروپایی را نداشت، به طرز شگرفی خط حمله تیمش را متحول کرد و به سطح جدیدی رساند. او به طور مستمر برای لندن نشین‌ها به نحوی توپ را گل می‌کرد که انگار زمان را متوقف کرده است و با هر چرخش خود، مأمور یارگیری خودش را دور می‌زد. او برای مدافعانی که تلاش می‌کردند او را مهار کنند و مانع از پیشروی‌اش شوند، مثل Dennis the Menace بود. همیشه به دنبال راهی می‌گشت تا نه تنها شکاف‌ها و نقاط ضعفی که اصلا وجود نداشتند را ببیند، بلکه به آن‌هایی که بودند هم مثل یک سارق زبردست نفوذ می‌کرد. 

همه گلی را که به طرز عجیبی مقابل نیوکاسل به ثمر رساند به یاد دارند؛ آن تکه‌ای از زیبایی بود که از فوتبال فراتر است. حتی برای آن‌هایی که فوتبال امروزی را دوست ندارند، آن حرکت زیبایی خالصی بود که همه را به تحسین او وا داشت. برکمپ در آن لحظه به اندازه ماهرترین ژیمناست‌ها انعطاف پذیر و به اندازه متکلم‌ترین فیلسوفان، فکر سریعی داشت. دوباره (و دوباره و دوباره) آن گل را تماشا کنید و باز هم انگار هیپنوتیزم را به چشم می‌بینید. دانستن ارزش این گل بدون مسحور شدن توسط پیچیدگی‌اش، منطقش و انتذاعی بودنش تقریبا غیر ممکن است. گلی مثل آن در چنین سطح بالایی به ثمر نرسیده است. باید گفت نه تنها تکنیکی که او برای کنترل پاس قطری روبرت پیرس به کار می‌گیرد بلکه ضربه ریزی که به توپ می‌زند تا قدرت و سرعت آن را مهیای چرخش به دور یار حریف کند، منحصر به فرد است. آن حرکت در عین حال که بالاترین سطح فوتبال را نشان می‌دهد، یک حرکت غریزی است. برکمپ دست به آن حرکت خارق العاده می‌زند تا نیوکس دابیزاس و دروازه‌بان را فریب بدهد و این به لطف انعطاف پذیر بودن و نرم بودن بدنش امکان پذیر می‌شود. 

آن گل باعث تصادم جهان‌ها شد، نظم را بر هم زد و نفس‌های ما را در سینه حبس کرد. آن واقعا یکی از بهترین گل‌هایی است که در تاریخ به ثبت رسیده است ولی جالب‌ترین چیز در مورد آن این است که احتمالا دلرباترین و حیرت انگیزترین اثر خالق خود هم نیست. گل فوق العاده‌ او در جام جهانی ۱۹۹۸ مقابل آرژانتین هم به خوبی به خاطر فوتبال‌دوستان مانده است. ۳۷ گل در ۷۹ بازی ملی برای هلند، تنها ذره‌ای از اهمیت او را به تصویر می‌کشد زیرا او به حدی الهام بخش کشورش در رسیدن به قله‌های مرتفع بود که این ارقام از بیان آن عاجز هستند. 

با این حال او تیراندازی ماهر هم نبود. درست است که او گل‌های فوق العاده‌ای به ثمر رساند که هرگز فراموش نخواهند شد اما همچنین می‌دانست که چگونه به جادویی‌ترین طرق، هم تیمی‌هایش را تغذیه کند. کوتاه سخن این که، او هم جادوگر و هم دستیار بود و این قدرت تام باعث شد تا بسیاری (و نه فقط طرفداران دو آتشه آرسنال) او را به عنوان یک اسطوره ستایش کنند. در کل او ۹۴ پاس گل در لیگ برتر به ثبت رساند که در کنار ۱۲۰ گلش در این لیگ، او را به یکی از خلاق‌ترین مهاجمانی تبدیل می‌کند که انگلیس به خود دیده است. 

در زمین بازی، اغلب از یک مهاجم نوک به هافبکی تهاجمی تغییر پست می‌داد تا به سبکی خاص برای بقیه فرصت سازی کند. این نشان از توانایی‌های متعدد او، تعهدش به باشگاه و در اولویت قرار دادن تیم نسبت به خودش داشت. دیدن دریبل‌های تو در توی استاد هلندی، حرکات زیگزاگ و پاس‌های دقیقش در هر مسابقه‌ای عادی بود اما با این حال در آن زمان دیدن مهاجمی که به همان اندازه که گلزنی می‌کند روی گل‌سازی هم تمرکز کند، چیز نادری بود. 

جایگیری متواضعانه او در زمین، بیانگر داستان دیگری هم بود چون نشان از این داشت که چقدر علاقه داشت تا خودش را در سیستمی جا بدهد که برای او طراحی نشده بود. او که توسط بروس ریوچ به تیم آمده بود، می‌توانست با ورود آرسن ونگر آینده‌اش را در خط ببیند اما او به شدت جنگید تا مربی فرانسوی را متقاعد کند که بازیکنی عالی برای سیستم او محسوب می‌شود. به علاوه پس از انتقال از اینتر میلان، او به تمامی کسانی که شاید به سازگاری‌اش با انگلیس شک داشتند ثابت کرد که در اشتباه بودند.

حرف زدن از برکمپ یعنی حرف زدن از آنچه فوتبال را فریبنده و دلربا می‌سازد و در اصل، آنچه ورزش را زیبا می‌سازد. آراستگی بازی‌اش، معماری پاس‌هایش، قوس و زاویه‌های تمامی شوت‌هایی که او آرام یا همچون یک موشک روانه دروازه حریف کرد و... همه و همه کمک کردند تا او سبک خودش را در دنیای فوتبال بنا کند. برکمپ استادی از فوتبال بود (و هست) که تمامی حرکات درست و همه کارهای ترکیبی عالی را بلد بود و در ذهنش دیدی عالی نسبت به سرتاسر زمین داشت. او به طرزی فوتبال بازی کرد که انگار از روی تراس آن را تماشا می‌کند. برکمپ همیشه متعلق به سطحی متفاوت خواهد بود. 

برگردانی از یادداشت Trevor Murray برای thesefootballtimes با کمی تلخیص و تصرف

برچسب ها
مطالب مرتبط
مشاهده همه
وضعیت محرومیت داروین نونیز مشخص شد؛ سه بازیکن لیورپول از محرومیت نجات یافتند
وضعیت محرومیت داروین نونیز مشخص شد؛ سه بازیکن لیورپول از محرومیت نجات یافتند
بازدید3209
استوری حامد لک به یاد درگذشتگان هواپیمای اوکراینی
استوری حامد لک به یاد درگذشتگان هواپیمای اوکراینی
بازدید1
اوبامیانگ: آرتتا به من گفت خیانت کردی و توقع داشت به خاطر مادرم از او عذرخواهی کنم!
اوبامیانگ: آرتتا به من گفت خیانت کردی و توقع داشت به خاطر مادرم از او عذرخواهی کنم!
بازدید2
tarafdariتمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به طرفداری است. شما می توانید از سایت طرفداری در صورت پذیرش مرام‌نامه استفاده نمایید.
همراه با طرفداری
سرویس ها
تیم های داخلی
تیم های خارجی
رقابت ها
سایر