شکست تاریخی امپراتور روم از شاپور یکم
۱٬۴۵۲ بازدیدپنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۷ - 0۸:۴۲
۳۲ دیدگاه
شاپورم آرزوست
شکوه دیرین ایرانم آرزوست
زمانی غرب در برابر ما زانو میزد اما اکنون....
زنجیری به گردن امپراتور روم انداخته میشود و در شهر های ایران به عنوان درس عبرت تازیان بگردش در می آید و به ارودگاه کار اجباری در شوشتر فرستاده میشود.
.
.
با درود
والرین (والریانوس) امپراتور روم، خود برای جلوگیری از پیشرفت شهریار ساسانی به انطاکیه (شهری در ترکیه کنونی به این نام) رفت و با شکست شاپور آن شهر را بازپس گرفت و سپاه ایران را تعقیب نمود و تا اِدِس آنها را دنبال کرد، شاپور نیز با تدبیری زیرکانه آنها را همراه خود به داخل ایران کشانید در حالی که شاپور ب چند تن از افسران خود دستور داده بود به منطقه ای مشخص بروند تا پذیرای نبرد سپاه روم شوند. امپراتور روم به خیال آنکه شاپور در حال فرار از اوست تا درون خاک ایران به دنبال شاپور آمد. سرانجام در منطقه ای مشخص سپاهیان شاپور دور تا دور سپاه امپراتور روم را محاصره میکنند و شکست سختی به آنان میدهند.
انتقام سختی که شاپور یکم از امپراتوری روم گرفت شاید بتوان گفت به تلافی یورش وحشیانه اسکندر بود و پس هزاران سال چنان حکومت روم را در هم شکست که تا سده ها بعد از این، امپراتوری پا نگرفت.
شاپور اول این شهریار بزرگ ساسانی فرمان به نقش شدن نگاره ای داده (در تصویر بالا ) که پیروزی او بر دو امپراتور رومی به نام های فیلیپو و والرین را نشان میدهد. این دو با تاج هایی از برگ و پوشش شاهانه نقش بسته شده اند.
فیلیپ برای رهایی از چنگال شاپور به دادن زمین و خراج سنگین گردن نهاد و به لطف شاپور اجازه پیدا کرد تا زنده به دیارش بازگردد. اما والرین دیگر امپراتور رومی زندانی شاپور شد. والرین و افسرانش بهمراه سربازانش پس از آنکه در شهر های ایران همراه با زنجیر بر گردنهایشان به عنوان درس عبرت برای تازیان گردانده شدند، شاپور دستور میدهد تا آنها را به اردوگاه کار اجباری در شوشتر ببرند تا سد و پلی در آن شهر به توسط امپراتور روم و افسرانش بنا بسازد تا کار ناتمام اجدادش هخامنشیان را در شوشتر به اتمام برساند. (تصاویر پایین)
فردوسی بزرگ درباره ساخته شدن این بنا میفرمایند:
همی برد هر سو برانوش را
بدو داشتی در سخن گوش را
یکی رود بد پهن در شوشتر
که ماهی نکردی بر او برگذر
برانوش را گفت گر مندسی
پلی سازی آنجا چون رسی
که ما بازگردیم و آن پل به جای
بماند به دانایی رهنمای
به رش کرده بالای این پل هزار
بخواهی ز گنج آنچه آید به کار
تو از دانشی فیلسوفان روم
فراز آر چندی بر آن مرز و بوم
چو این پل برآید سوی خان خویش
بر او تازیان باش مهمان خویش
لبا شادمانی و با ایمنی
ز بد دور وز دست اهریمنی
به تدبیر آن پل باستان مرد
فراز آوریدش بر آن کار کرد
به پردخت شاپور گنجی بران
که زان باشد آسانی مردمان
چو شد شه برانوش کرد آن تمام
پلی کرد بالا هزارانش گام
.
در تصویر فوق، شاپور سوار بر اسب، تاج بزرگی بر سر دارد، همان تاجی که در سکه هایش هم نقش بسته است و روی آنها مینوشت: شاهنشاه شاپور، شاه ایران و انیران، با همان شکوهی که از یک شاه پیروز میتوان انتظار داشت، از یک شهریار.
.
.
.
بن مایه: تاریخ ایران باستان از دیروز تا امروز/ شاهنامه فردوسی
خرد و اندیشه نگهدارتان???